ستاره روشن جانم باش و بدرخش و به روحم زندگانی ببخش .تومثل شکوفه گیلاس بر روی تن زخمی و دردمندم جوانه زدی ومرا با اسمان وافتاب اشتی دادی من از تو چه گویم وقتی تو خودت در واژه ها می نشینی وقتی خودت قلم را وسوسه میکنی و شعر رابیدار
می کنی ترا که نفس میکشم مشام را عطر یاس پر می کند توبامن چه کردی که چشمانم را باقفل نگاه تو دوست دارم ونامم را که بر زبان تو جاری میشود تنم داغ میشود و قلبم طپش میگیرد و پراز خواستن میشوم ومن چه بی اندازه تروا دوست دارم
برچسب : بی مخاطب,بی مخاطب خاص,بي مخاطب,دفتر بی مخاطب,مخاطب بی خاصیت,مخاطب بی احساس,حرفهای بی مخاطب,حرفهای بی مخاطب یزدانی,جملات بی مخاطب,حرفای بی مخاطب, نویسنده : bsayanilamd بازدید : 173